نقدی بر سریال پایتخت 6
ایام عید که بازار سریالهای تلوزیون گرمه، سریال پایتخت با داشتن سابقه خوب و مخاطب پسند بیشتر از بقیه سریالها مورد استقبال قرار گرفت.
این سریال با کمی اغماض و چشم پوشی سریالی برای خانواده بود. سریال پایتخت موفق به تثبیت کردنِ ارزشها و هنجارهای جمعی به خصوص در موضوعات خانواده، روابط خانوادگی، تربیت فرزندان، احترام به بزرگتران، نگهداری از پدرومادر سالخورده و … بود. نقش مناسبی در جامعهپذیری بینندگان داشت.
در قسمت های قبلی نقی، فردی عاشق همسر و فرزندان، شخصیتی با غیرت و تعصب بود. نقی و فهمیه به نگهداری از پدر خود افتخار میکردند. هما نقش فردی به عنوان دانای کل را داستان داشت و اشتباهات سایر کاراکترهای داستان که برای به وجود آمدن طنز ایجاد میشد را اصلاح میکرد و پشتیبان واقعای خانواده بود. نقش ارسطو برای تقویت روابط فامیلی و در طول این موضوع به سنت صلهرحم اشاره غیرمستقیم داشت.
داستان سری قبلی که به مشکلات کشورهای و ملتهای درگیر با گروه داعش پرداخته بود با کمی اغماض توانسته بود مقداری از مصائب این ملتها و شجاعت مدافعان حرم را به زبان هنر بیان کند. هر چند که بیان شجاعت مدافعان حرم به این آسانیها قابل بیان نیست.
متاسفانه علاوه بر نقطه قوتهای سریال پایتخت در سری ششم، متاسفانه روند داستان پایتخت به نظر میرسد شامل یک عقب گرد اساسی شدهاست.
خانواده معمولی به پسر خاله خود ارسطو که یکسال زندانی بوده سر نزدهاند و حتی به استقبال او نرفته است. فرزندان خانواده بدون اجازه پدر و مادر با نصاب ماهواره تماس گرفته و او را وارد خانه کردهاند. پنهان کاری نقی از هما، هما از نقی، بهتاش از خانواده، سارا و نیکا از خانواده، ارسطو از نقی و … تمامی ندارد.
دروغگویی نیز در تمام کاراکترهای این داستان ید طولا دارد. نقی، ارسطو، رحمت، بهتاش، سارا و نیکا، فهیمه و…
نقی به فردی به شدت حسود تبدیل شده، اما برخلاف قسمت های قبل که هما با او را آگاه میکرد و اون از دست از حسادت برمیداشت، اینبار هما نیز به فردی حسود تبدیل شده، جوری به دختر رحمت نقاش حسادت میکند که گویا رقیب اوست. حتی در صحنهای بهروز به هما میگوید: ارسطو را با دختره (طاهره) دیدم. و در جواب هما میگوید اون کجاش دختره؟ اون بیوه هست!
در سری های قبلی نگهداری از بنّای دستشکسته و پذیرایی برادرانه از او توسط نقی و خانواده معمولی کجا؟ و عیادت نکردن یکساله از پسر خاله زندانی کجا؟
تملق، به ویژگی بارز نقی تبدیل شده است. با اهدای عضو پدر خود به نماینده مجلس سعی در کسب جایگاه دارد. و مداوم در طول داستان متوجه میشویم که به ازای تک تک اعضای پدر پنجعلی، اکثر کاراکترهای خانواده معمولی پول دریافت کردهاند. به نظر داستان میتوانست با نشان دادن شجاعت و ایثار خانوادههایی که اعضای عزیزان خود را اهدا کردهاند، بپردازد و جایگاه و اقدام آنان را برای مردم روشن کند. در این نتیجه این کار گرایش به فرهنگ اهدای عضو در جامعه خواهد شد.
رحمان و رحیم برادر بزرگتر خود را به کرّرات کتک میزنند. کجای فرهنگ، ارزش و هنجار جامعه ایرانی چنین چیزی مقبول است؟ آرمانهای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، ناظر به چنین تربیتی است؟ بهروز به رحمت فن کشتی میزند. بهداشت دست نقی را سر سفره میگیرد و خشم و غضب خود را به بزرگتر خود بروز میدهد. اینچنین حرکات زننده ادامه دارد.
شاید در دفاعی مردود بیان شود اینها برای ایجاد طنز است. چه اشکالی دارد؟
در جواب بیان میشود که: مگر برادران کوچک، برادر بزرگ را کتک نمیزنند؟ خب چرا این ماجرا به تمسخر گرفته میشود؟ چرا کسی آنها را نصیحت نمیکند؟ چرا سعی در عادی سازی این نوع از رابطه است؟
موضوع اینجاست که این شوخیها باعث عادی سازی این مسائل در جامعه خواهد شد. تفاوت سری ششم سریال پایتخت با سری های قبلی در این بود که در داستان های قبلی بعد از هر اشتباه کسی تذکر داده میشد، اما در این سری کسی تذکر نمیدهد و همه چیز به نظر سعی در عادی سازی حرکات مردود اخلاقی در جامعه است.
آخرین صحنه قسمت آخر نیز نیاز به توضیح ندارد. رحمت و همسرش سوار بر موتور در جاده ها …
شاید در انتها بتوان معنای تیتر این نقد را بهتر فهمید. وقتی به صورت عادی حرکتی در خارج از مرز های اخلاقی اتفاق بیافتند همه متوجه مردودیت آن خواهند بود. اما وقتی با شوخی، زبان هنر و عادی سازی عیرمستقیم همراه باشد مرز های اخلاقی شکسته نمیشوند و کش میآیند و رفتار های مغایر اخلاق جزو اخلاقیات میشود.
به امید پایتختی بهتر!
عالی بود
ممنون از توجهت هادی جان